سلام پاییز درخشان من:)
دوسال پیش، درست در همین روزی شاید که پام رو توی شریف گذاشتم، باورم نمی شد که این منم که دارم روی این آسفالت دانشگاه راه میرم...که برگهای پاییزی رو له می کنم و می خندم....نه اینکه حالا بگم چون شریف بود این همه حس پشتش بود که البته خوب بی تاثیر هم نبود، ولی برای من بیشتر شادی بیدار شدن و واقعی شدن رویای دور و سرکوب شده ای بود که بعد از 4سال دوری و با یه تصمیم و یه تلاش به واقعیت پیوست....و اونروز من بودم، رها، توی خیابونهای دانشگاهی که فقط خودم می فهمیدم چه لذتی داره تک تک این قدم ها رو برداشتن .....که مهم این بود که خواسته بودم و توانسته بودم....برای من تحصیل دوباره، نه یک چیزی برای پز دادن و نه قاب کردن مدرک و نه بالارفتن پایه حقوق بود..برای من تحصیل دوباره سلام گفتن به رویای زندگیم بود..چیزی که تو کیمیاگر ازش حرف میزنه...وبین همه ی اون دانشجوها، فقط من بودم که لذت هر کلاس و هر دقیقه رو با پوست و خونم احساس می کردم.....که من بودم که می فهمیدم چه لذتی داره وایستادن توی نقطه ای که یک روزی شاید بهش مثل یک رویای از دست رفته ی از من که گذشت، بیخیالش بهش نگاه می کردم..........تمام ساعت کلاس ها، جزوه ها، درخت های پاییزی و کل حس زندگی دوباره ی جدیدم برای من یه لذت تمام نشدنی بود...تجربه ای که هیچ وقت خودم هم فکر نمی کردم اینقدر برام عزیز و شیرین باشه...
امروز درست بعد دو سال، میتونم بگم بعد دفاع از پایان نامه ام فارغ التحصیل شدم....همه چیز خوب بود و شاید این حس خوب من بود که همه چیز رو خوب ترمی کرد...مامان تونست بیاد توی جلسه ی دفاع بشینه و تا آخرش باشه و با هر لبخندش بهم یاد آوری کنه که چقدر این حضور رو دوست دارم...همه بودن....همه ی آدم هایی که عزیزن...بعضی هایی اومدن که باورم نمیشد اونجا ببینمشون...که اومدنشون شادیم رو و رفاقتشون رو دو چندان کرد.....
امشب حال خوبی دارم...حالی مثل تموم کردن با موفقیت یک پله و تازه نفسی برای شروعی دوباره.....امشب من خوشحالم....روزی که دانشگاه قبول شدم برای شازده کوچولو نوشتم این حس قشنگ رو مدیون تو هستم و امروز با حسی سرشار زنده از حس اولین ورود 2 سال پیشم، بازهم می نویسم مرسی شازده کوچولو...مرسی که نگذاشتی افسانه ی شخصیم فراموش بشه....مرسی که بیدارم کردی......که باور دارم ارزش بعضی دوستی ها به عمق شادی ای هستش که در دل ما بوجود میاره..مرسی دوست دیروز و امروز و فردای من....
این منم رها...کوله بر پشت به دنبال راه رهایی....